داغی بر دل جامعه ی موسیقی اصفهان
به گزارش موزیک خوان اصفهان حسین کیوان، آهنگساز، شاعر و نوازندهی تنبک و سنتور، غروب روز گذشته به علت بیماری سرطان دارفانی را وداع گفت.
سعید مزدک، هنرمند باسابقهی موسیقی اصفهان با بیان این خبر به ایسنا اظهار داشت: اصل هنرمند بودن، بااخلاق بودن است و استاد کیوان این خصیصه را داشت. احترامی که این هنرمند برای جوانان قائل بود، او را به پدر دل سوختهی جامعهی موسیقی اصفهان بدل کرده بود.
وی افزود: ساز تخصصی استاد کیوان تنبک بود اما در نواختن سنتور هم تبحر داشت و آهنگسازی هم انجام می داد. او سال ها مدیر آموزشگاه موسیقی مبینا بود.
این هنرمند خاطرنشان کرد: از سال ۱۳۹۵ بنده سرپرستی گروهی با عنوان «خسروان نغمه پرداز» را بر عهده داشتم که متشکل از پیشکسوتان موسیقی اصفهان بود و در هنرسرای خورشید اصفهان به صورت منظم فعالیت داشتیم. استاد کیوان هم جزو همین گروه بود و حالا جای او بسیار خالی است.
مزدک خاطرنشان کرد: به علت شیوع کرونا جلسات گروه «خسروان نغمه پرداز» تعطیل شده و بنده به صورت تلفنی با اعضا در ارتباطم. روز گذشته هم با دکتر کیوان تماس گرفتم اما همسرشان پاسخ دادند و صدای فریادی که استاد از سر درد می کشید پس زمینهی این گفتگو بود. غروب خبر رسید که ایشان از دنیا رفته و بسیار متأثر شدم که دست زمانه، چنین گلچین است.
وی ضمن اشاره به اینکه خاطرات استاد کیوان در کتابی با عنوان «چگونگی راه یابی به موسیقی اصیل ایرانی» منتشرشده، ابراز امیدواری کرد که فرزندان استاد کیوان در موسیقی مش و منش پدرشان را دنبال کنند و همچون او نامی نیک از خود به یادگار بگذارند.
در مطلبی که موسسه خدماتی پژوهشی میراث پژوهان مهربین سال ۱۳۹۱ منتشر نموده، خلاصه ای از زندگینامهی حسین کیوان از زبان این هنرمند روایت شده که در ادامه می خوانید:
«هشت ساله بودم که رادیو آمده بود؛ اول در قهوه خانه ها سپس در منازل بزرگان شهر و به تدریج رادیویی هم در خانه ما آمد. در آن زمان رادیو برنامه های مختلفی پخش می کرد اما همه روزه حدود ساعت یک بعدازظهر برنامه ای تحت عنوان «ساز سُولُو» پخش می شد. در هر یک از برنامه ها یکی از هنرمندان موسیقی به اجرای برنامه می پرداخت که می توان به اجرای اساتیدی چون، استاد شهناز، کسایی، علی تجویدی، تاکستانی، زرین پنجه، لطف الله مجد، حبیب الله بدیعی، احمد عبادی و پرویز یاحقی اشاره نمود.
برنامه آموزنده ای بود چونکه هر استاد در برنامه خود تلاش می کرد مطالب جدیدی تحت عنوان قطعه همراه با چهارمضراب های گوناگون عرضه نماید که اکثراً با ساز تنبک همراه می شد. در این برنامه اساتید و نوازندگان گوناگون رقابت خاصی با هم داشتند که سبب بالا رفتن خلاقیت در اجراها می شد. در نوازندگی استاد شهناز و استاد کسایی حالات دیگری یافت می شد که محرک بنده نسبت به شنود این برنامه ی موسیقیایی بود.
سبک ها، تغییر ریتم ها، حس و حال معنوی و احساسی که در عرضه مطالب محکم موسیقیایی موجود بود، در روح و روان کودک هشت ساله اثرگذار بود به صورتی که از روی ذوق به موسیقی اغلب ترانه های روز آن زمان را از اُوِرتور گرفته تا آخرین ملودی آهنگ حفظ می کردم (فقط ملودی بدون شعر). این ملودی ها را مرتب زمزمه می کردم تا اینکه روزی با خود گفتم آن صدایی که در همه برنامه های حضور دارد، تنبک است. تلاش کردم به جهت اینکه با همه نوازندگان همکاری داشته باشم و با همه سازها همراه باشم، سازی را انتخاب کنم و آن «تنبک» بود.
باید اشاره کنم که متأسفانه در آن زمان در شهر ما در این رابطه استادی کارآمد وجود نداشت و من پس از مدت ها با اسماعیل سارنج (جلال سارنج) که در همسایگی ما زندگی می کرد آشنا شدم و برای یادگیری تنبک نوازی خدمت ایشان رسیدم. او هم تار می نواخت و هم تنبک و این آموزش به صورتی بود که ایشان بزنند و بنده گوش دهم و سپس تقلید کنم. اگر سؤالی می کردم که این چه بود که زدید، ایشانی جوابی نداشتند که بدهند.
بالاخره پس از مدت ها توانستم با بعضی چهارمضراب های رادیو هماهنگ شوم ولی باز کافی نبود. روزی کتابی به دستم رسید به نام «آموزش تنبک نوازی حسین تهرانی» که برای نخستین بار آنرا می دیدم. چون قادر به خواندن نت های آن نبودم پس از تحقیق بسیار توانستم نزد شخصی به نام آقا جعفر پیرنیا که نوازنده ویولن بودند، بروم و چون ایشان پدرم را می شناختند با من بسیار با محبت رفتار می کردند.
از ایشان خواستم درس تنبک نوازی به من بیاموزند، آقا جعفر گفتند؛ من به شما نت های موسیقی را آموزش می دهم و شما به سادگی می توانید از این کتاب بهره ببرید.
روزی یکی از دوستان پدرم در منزل ما میهمان بود و پس از صرف ناهار رادیو را روشن کردم. برنامه ی مورد نظر (ساز سولو) پخش می شد. میهمان ما آقا ناصر پنجه پور آغاز به نواختن ضرب روی سینی کف کرسی کردند و بعدازآن بود که متوجه شدم ایشان اطلاعات کافی از کتاب حسین تهرانی دارند. قابل ذکر است که پدرم مخالف راه من بودند ولی مادرم مشوق من بودند، خدا هر دوی آنها را بیامرزد.
در همین زمان بود که با هم نوازی با سازهای دیگران و آشنا شدن با گوشه ها و شناختن میزان ها و ریتم ها و به دست آوردن مفاهیم و اصطلاحات موسیقیایی و دنبال کردن سبک حسین تهرانی به صورت غیرمستقیم به شاگردی مکتب استاد حسین تهرانی درآمدم.
قابل ذکر است برنامه های دو نوازی استاد تهرانی و استاد پایور در تلویزیون در آن زمان سبب شد که به صورت کامل تر با دنبال کردن آن برنامه با تنبک نوازی استاد تهرانی آشنا شوم و در ضمن آن از مکاتب اساتید دیگر به صورت غیرمستقیم بهره ببرم.
جا دارد یادی از هم از استاد پایور بکنم که با اخلاص کامل هر آنچه لازم بود در سنتور نوازی به پویندگان راه موسیقیایی این مرز و بوم ارائه کردند و اینجانب افتخار شنود اغلب آهنگ های ایشان را داشته ام. سبک و سیاق سنتور استاد پایور بن مایه و تکیه گاه محکمی است برای هنر موسیقی ایران زمین.
در سال ۱۳۵۳ خورشیدی بود که یکی از دوستانم خبری برایم آورد با این مضمون که رادیو و تلویزیون ارکستری را به سرپرستی «استاد محمود بلوری» که خدایش بیامرزد تشکیل داده. ایشان خود نوازنده عود و رهبر ارکستر بودند دوستم گفت؛ آقای بلوری از تنبک نوازی شما آگاهی یافته و خواسته که در آزمون ورودی ارکستر شرکت کنید. آن زمان انتشارات و رادیو در خیابان آذر، کوچه تاج بود. در آزمون که به عمل آمد پذیرفته شدم و مدت ۵ سال با این گروه همکاری داشتم.
اعضاء ارکستر شامل این اساتید می شدند: فضل الله شیرانی (سخا) شاعر و ترانه سرا، امید علی نحوی پیانو، ناصر ریاضی ویولن، سیروس سادات تانون، منوچهر یزدان ویولن، همایون یزدان تار، خسرو چناریان ویولن، استاد محمود بلوری رهبر ارکستر و نوازنده عود، اسکندر آبادی ویولن و جمشید برازنده فرزند استاد عبدالحسین برازنده نوازنده سنتور.
در این ارکستر تعدادی از خوانندگان هم همکاری داشتند همچون آقای صفاریان از هم کلاسی های استاد شجریان (تصویر ایشان در کتاب مرحوم خالقی آمده) ایشان شاگرد استاد مهرتاش بودند.
نخستین ترانه به نام «کاروان» از ساخته های مرحوم عبدالحسین برازنده در این ارکستر اجرا شد که زبانزد خاص و عام شد. برداشت های موسیقیایی این گروه توسط استاد هوشنگ حریرچیان از بازیگران به نام تئاتر و سینما انجام می شد. ایشان عضو اصلی رادیو و تلویزیون و صدابردار ارکستر بودند که باذوقی سرشار و خلاقانه در مبحث ویرایش اجراهای موسیقیایی ارکستر فعال بودند.
از نمونه اجراهای این ارکستر می توان به کنسرت هتل عباسی اشاره نمود که در آن استاد جلیل شهناز به اتفاق آقای محمد بطلانی به مدت ۲ ساعت تماشاگر این برنامه بودند. در بدو ورود استاد شهناز به سالن تمام حاضرین نسبت به ایشان ادای احترام کردند. اگر حمل بر خودستایی نباشد باید عرض کنم که آقای بطلانی برایم تعریف کردند که آن شب در سالن کنار استاد شهناز مشغول تماشای برنامه بودیم که استاد با انگشت به طرف بنده اشاره کردند و پرسیدند که نام ایشان چیست و من(بطلانی) گفتم: آقای کیوان و استاد شهناز در جواب گفتند که ایشان استادتر از همه است.
تعداد نوازندگان در آن شب حدود ۱۰ نفر بود و برای من این رویداد می توانست به منزله یک ارزشیابی باشد در جهت عمر طی شده در تنبک نوازی، درحالی که بنده آشنایی قبلی با استاد شهناز را نداشتم. در تائید عملکرد تنبک نوازی بنده استاد حسین کسایی (خدایش بیامرزد) نسبت به بنده بزرگواری داشتند و حتی از دست مبارک ایشان جایزه ای دریافت کرده ام. همینطور استاد جهانگیر ملک (خدایش بیامرزد) دست نوشته ای تحت عنوان تائید نوازندگی اینجانب به بنده حقیر مرحمت فرمودند.
در خاتمه به لحاظ تجاربی که در راه موسیقی به دست آورده ام و عمری که در این راه ازدست داده ام به تمام جوانان مشتاق سفارش می کنم که در راه موسیقی راست گو، درست کردار و خدمتگزار به بشریت باشند و بدانند موسیقی در هر بعدی که باشد؛ چه کلاسیک و چه ایرانی مستلزم تمرین و تحقیق و پشتکار است و پایانی در آن دیده نمی شود؛ تلاش بیشتر نتیجه بیشتر به دنبال خواهد داشت.
امید است همگی در این راه موفق شوند و بویژه در تشخّص دادن به این هویت پرارزش یعنی موسیقی سنتی ایرانی کوشا باشند و آنرا حفظ و نسل به نسل به دیگران انتقال دهند و امانت داری صادق و خادم باشند.»
منبع: موزیك خوان
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب