موزیک خوان Music Reader
خاطره بازی با تیتراژهای ماندگار-۱۴۲؛

در ستایش پاپیون و کوشش برای رهایی این موسیقی تا ابد خاطره ساز است

در ستایش پاپیون و کوشش برای رهایی این موسیقی تا ابد خاطره ساز است

موزیک خوان: موسیقی متن و تیتراژ فیلم پاپیون به آهنگسازی جری گلداسمیت یکی از شاهکارهای موسیقی فیلم در دنیای سینما بشمار می رود که ذهن شنیداری هر دوستدار موسیقی و سینمایی را به سوی خود جلب می کند.


دریافت 5 MB
خبرگزاری مهر -گروه هنر-علیرضا سعیدی؛ کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش می کند با انتخاب عناصر، فرم ها و چینش ها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطب یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکته سنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار می گیرد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف الزامی ایجاد می شود که بیننده را از اساس از یک اثر تصویری دور می کند.
آنچه بهانه ای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری بر ماندگارترین و خاطره سازترین موسیقی های در ارتباط با برخی برنامه ها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای خیلی از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع باردیگر به آنها برای ما در هر شرایطی می تواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطره بازی بعد از شروع و انتشار در نوروز ۱۴۰۰ و استقبال مخاطبان از آن، ما را بر آن داشت در چارچوب یک خاطره بازی هفتگی در ایام جمعه هر هفته، روح و ذهن مان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سال هایی که حال مان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
«خاطره بازی تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که به شکل هفتگی می توانید در گروه هنر خبرگزاری مهر آنرا دنبال کنید.
در صدو و چهل و دومین شماره از این روایت رسانه ای به سراغ موسیقی متن و تیتراژ فیلم سینمایی «پاپیون» به آهنگسازی جری گلداسمیت رفتیم که بدون شک یکی از شاهکارهای موسیقی فیلمهای تاریخ سینما است که همچنان پس از نیم قرن از ساخت این اثر ماندگار در ذهن شنیداری دوستداران سینما باقی مانده و می تواند بعنوان یکی از مهم ترین، ماندگارترین و خاطره سازترین موسیقی تیتراژهای آثار تصویری مورد توجه مخاطبان قرار گیرد.

فیلم سینمایی «پاپیون- Papillon» محصول سال ۱۹۷۳ کشورهای فرانسه و ایالات متحده به کارگردانی فرانکلین جی شافنر است که محتوای آن بر طبق رمانی به همین نام اثر آن ری شاریر پیش روی مخاطبان قرار گرفته است. مسیری که گرچه به علت فیلمبرداری در مناطق غیرمتعارف و دورافتاده منجر به صرف هزینه های گزافی در عرصه تولید شد اما بعد از اکران توانست چندین برابر این هزینه ها فروش داشته باشد و خودرا بعنوان یکی از ماندگارترین آثاری سینمایی دنیا معرفی نماید.
این فیلم همچنان جزو یکی از پرمخاطب ترین و پربیننده ترین محصولات سینمایی است که ما ایرانیان بارها و بارها آنرا از راه دستگاههای پخش ویدئو، آپارات و دیگر تجهیزات سالهای منتهی به دهه ۷۰ تماشا می کردیم و از یک قصه جذاب و پرکشش آن چنان لذتی می بردیم که همچنان در ذهن دیداری و شنیداری مان باقی مانده و هر وقت موسیقی آنرا از جایی می شنویم یاد روزهایی می افتیم که دربرگیرنده هزاران ساعت خاطرات و رویداد فراموش نشدنی بوده اند.
مسیری که سکانس پایانی فیلم، آن لحظه که شخصیت هری شاریر با قایق دست سازی به سلامت از موج های خطرناک جزیره ای که به آن تبعید شده بود، رها شده و در بین اقیانوس عظیم فریاد می زند: «آی حروم زاده ها، من هنوز زنده ام» به موسیقی پیوند می خورد و موقعیت جذابی را به مخاطب تحویل می دهد که خاطره و یاد آن تا ابد در ذهن شنیداری اش باقی می ماند. یک چارچوب تصویری ماندگار که بارها و بارها به بهانه های مختلف از مجاری ارائه آثار تصویری بیننده اش بودیم و می تواند در ردیف نخستین ها و بهترین موسیقی تیتراژها باقی بماند.
داستان این فیلم سینمایی معروف روایت گر شخصی به نام هنری شایر است که به علت خال کوبی پروانه روی سینه اش به «پاپیون» معروف است. او به جرم قتل یک دلال به اشتباه مقصر شناخته شده و دادگاه قضایی او را به حبس ابد در «گویان» فرانسه محکوم کرده است. هنری در مسیری زندان با زندانی دیگری به نام لوئیس دگا که جرمش جعل اسناد و اختلاس است آشنا می شود. مردی که باور دارد همسرش به همراه یک وکیل او را آزاد خواهد نمود. در این راه «پاپیون» پیشنهاد می دهد که در ازای پشتیبانی از دگا او نیز در فرار از زندان گویان به پاپیون کمک نماید. آن دو کنار هم زندگی سخت اردوگاه کار را سپری می کنند که در نهایت به دوستی میان هر دو منجر می شود.

روزی پاپیون از دگا در مقابل یک نگهبان سادیسمی دفاع کرده و بعد از آن به جنگل می گریزد، اما این فرار او ناکام است. او دستگیر می شود و به جرم فرار دو سال در زندان انفرادی محبوس می شود. دراین میان دگا با فرستادن غذاهای اضافی برای پاپیون تلاش می کند به او کمک نماید، اما این کار دگا لو رفته و سرپرست سلول پاپیون را به مدت شش ماه در تاریکی زندانی می کند. سرپرست می خواهد پاپیون را مجبور کند تا کسی را که به او کمک کرده لو دهد و بدین منظور جیره غذای او را به نصف می کاهد.
اگرچه پاپیون نیمه مجنون شده و برای زنده ماندن به خوردن حشرات روی آورده اما از لو دادن نام دگا خودداری می کند. پس از گذشت دو سال او آزاد و برای بهبودی به درمانگاهی در سنت لوران دو مارونی اعزام می شود.
بعد از مدتی پاپیون باردیگر دگا را در زندان می بیند و از او برای انجام طرح فرار دیگری کمک می خواهد. دگا ملاقات با یک پزشک زندانی را برای او ترتیب می دهد، پزشک پیشنهاد می دهد که از مردی به نام پاسکال در بیرون از زندان درخواست کنند تا یک قایق برای آنها فراهم آورد. در این میان دو زندانی دیگر به اسامی کلاسیت و آندره ماتوریته در طرح فرار به آنها ملحق می شوند. هنگام فرار، کلاسیت با ضربات یک نگهبان بیهوش می شود. دگا برای لو نرفتن نقشه، نگهبان را به طریقی از میان برمی دارد، او به ناچار به پاپیون و ماتوریته پیوسته و از راه دیوار زندان فرار می کنند. در حین فرار مچ پای دگا می شکند، آنها در نهایت پاسکال را ملاقات می کنند تا قایق را از او تحویل بگیرند. پاسکال به وعده خود عمل کرده و روز بعد آنها را به قایق می رساند اما پس از رفتن او زندانیان متوجه می شوند که فریب خورده اند و قایق سوراخ و خراب است.

فراری ها با یک شکارچی محلی روبه رو می شوند که ادعا می کند مزدوران جایزه بگیری را که منتظر دستگیری آنها بوده اند، کشته است، شکارچی این سه نفر را به یک منطقه تحت قرنطینه که جذامی ها در آن زندگی می کنند راهنمایی می کند، در آنجا وسایل و یک قایق به دست می آورند. سر انجام این سه نفر به ساحلی در کلمبیا می رسند اما توسط گروهی از سربازان شناسایی می شوند، سربازان به سوی آنها تیراندازی کرده و ماتوریته را زخمی می کنند. او به همراه دگا که تقریبا بر اثر شکستگی مچ پا فلج شده اسیر می شود. پاپیون به اجبار، دو همراه خودرا رها می کند و به تنهایی از چنگال سربازان می گریزد و در یک قبیله بومی پناه می گیرد.
او برای مدتی طولانی در قبیله بومی زندگی می کند، اما یک روز بامداد از خواب بیدار می شود و می بیند که افراد قبیله رفته اند و او را با یک کیسه کوچک مروارید تنها گذاشته اند. پاپیون به یک پاسگاه پلیس می رود و به یک راهبه مبلغی می پردازد تا او را به صومعه ببرد، در آنجا از رییس صومعه درخواست می کند تا به او پناه دهد اما وی در عوض پاپیون را به پلیس لو می دهد. پاپیون را مجدداً به گویان فرانسه برگردانده و به پنج سال حبس انفرادی دیگر محکوم می کنند، در زندان با پیرمرد درحال مرگی مواجه می شود و متوجه می شود همان دوستش ماتوریته است. پس از آن اتفاق پاپیون به جزیره ای دور افتاده به نام جزیره شیطان منتقل شده و در آنجا مجدداً با دوست قدیمی اش دگا، که مدت ها است رؤیای آزاد شدن را فراموش کرده هم بند می شود.
دگا برای پاپیون تعریف می کند که همسرش او را رها و با وکیلش ازدواج کرده است، او حالا از زندگی در جزیره راضی است. بعد از مدتی زندگی در جزیره پاپیون از بالای یک صخره بلند خلیج کوچکی را می بیند و متوجه می شود که امواج خلیج به اندازه کافی قدرتمند هستند تا مردی را به دریا و به سرزمینی دیگر برسانند. پاپیون از دگا می خواهد که در فرار به او بپیوندد، آنها نارگیل ها را به هم بسته و دو شناور درست کنند. درست پیش از اجرای نقشه و همان گونه که کنار صخره ایستاده اند دگا تصمیم می گیرد که فرار نکند و به پاپیون التماس می کند که او هم این کار را انجام ندهد. پاپیون آخرین بار دگا را در آغوش می گیرد و سپس از روی صخره به پایین می پرد. او به شناور خود چنگ زده و با موفقیت به دریا منتقل می شود. راوی بیان می کند که پاپیون بالاخره به آزادی رسید و باقی عمرش را بعنوان مردی آزاد زندگی کرد.

استیو مک کوئین، داستین هافمن، ویکتور جوری، دون گوردون، آنتونی زربه، رابرت دمن، وودرو پارفری، بیل مومی، جورج کولوریس، راتنا آسان، ویلیام اسمیترز، وال آوری، هنرمندانی هستند که در این فیلم بعنوان بازیگران اصلی ایفای نقش می کردند و شاید حضور آنها در این اثر جاودانه دنیای سینما یکی از شاهکارهایی باشد که از خود در دنیای تصویر برای مخاطبان جهانی اش بجای گذاشته اند.
اما همان گونه که در شروع این گزاره رسانه ای اشاره شد موسیقی متن و تیتراژ این فیلم سینمایی بدون شک و بدون هیچ اما و اگری یکی از مهم ترین مولفه های ماندگاری این فیلم بود که نام جری گلد اسمیت را بعنوان یکی از مهم ترین آهنگسازان عصر خود جهانی کرد و حتی او را تا مرز دریافت جایزه اسکار بهترین موسیقی برد. مسیری که بازی های به یاد ماندنی استیو مک کوئین و داستین هافمن را آن چنان با زبان موسیقی برای مخاطبان تعریف کرد که فیلم «پاپیون» را نمی توان بدون موسیقی اش تصور کرد.
جری گُلدسمیت آهنگساز این فیلم، بعنوان یکی از برجسته ترین آهنگسازان فیلم قرن بیستم شناخته شده است. وی در دوران زندگانی هنری اش یک جایزه اُسکار و پنج جایزه اِمی دریافت کرد. این در شرایطی است که ۱۸ نامزدی جایزه اسکار، ۵ نامزدی جایزه گرَمی، ۴ نامزدی جایزه بفتا و ۹ بار نامزدی گلدن گلوب از دیگر افتخارات اوست، گرچه این ۳ جایزه آخر را هیچگاه دریافت نکرد. این در شرایطی است که ساخته های گُلدسمیت در ژانرهای مختلف سینمایی و تلویزیونی ساخته شدند اما بیشتر آثار قابل توجه وی در ژانرهای علمی تخیلی، فانتزی و وحشت بودند.
موسیقی فیلم هایی چون «پاپیون»، «طالع نحس»، «محله چینی ها»، «اولین خون»، «کاپری کورن ۱»، «ستیز نهایی»، «قانون جنایی»، «فراخوان نهایی» و «غریزه اصلی» بعضی از ساخته های این آهنگساز مطرح دنیای سینماست.

موسیقی متن و تیتراژ فیلم «پاپیون» که ضبط قطعات مختلف آن در شهر رم ایتالیا انجام شده، چهارمین همکاری گلداسمیت با فرانکلین جی شافنر بود. آنها معتقد بودند موسیقی این فیلم هم باید بگونه ای باشد که علاوه بر تاثیرگذاری در حوزه فروش آلبومش نیز به توفیقاتی برسد. نکته دیگری که از حواشی ساخت ملودی فیلم در گزاره های رسانه ای باقی مانده این بود که کارگردان و آهنگساز فقط بر استفاده موسیقی در شاید یکی از دلایلی که ما تا این اندازه موسیقی «پاپیون» را به یاد داریم، ازدیاد کاربرد این موسیقی در فیلم بوده باشد که نزدیک به ۴۰ دقیقه است! راستش را بخواهید فراموش کردن این مقدار موسیقی با تکرار چندین و چندباره تم اصلی اش کار سخت تری است تا به یاد سپردنش! سکانس هایی روان شناختی فیلم تاکید داشتند. شرایطی که از دو ساعت و نیم زمان فیلم دربرگیرنده چهل دقیقه موسیقی بود و بعدها نیز آلبومی به همین نام در چارچوب ۱۵ قطعه موسیقایی پیش روی مخاطبان قرار گرفت.
به گفته صاحب نظران عرصه موسیقی آهنگ های گلداسمیت در فیلم «پاپیون» به سبک سمفونیک و امپرسیونیستی اواخر رمانتیک است. این قطعات عمدتا در نیمه دوم فیلم شنیده شده و بطور کلی صحنه های خارج از زندان، در ضمن تلاشهای مختلف فرار شخصیت اصلی را پوشش می دهد. آهنگساز در این اثر جاودان سینمایی از یک رویکرد ملودیک ظریف بهره برد و تحت تسلط یک مضمون جذاب که بعنوان یک والس شناخته شده با محوریت ساز آکاردئون فضای مورد نظر خودرا طراحی نموده است.
در یکی دیگر از تحلیل های در رابطه با موسیقی فیلم «پاپیون» آمده است: یکی از بارزترین نکات برجسته این فیلم، در ارتباط با مسئله فرمی است. نکته ای جنبی که به موسیقی فیلم، وابسته است. فرمی که البته در تعامل با محتوا عمل می کند و ماندگاری، هم تراز با خود فیلم را کسب کرده است. گرچه که می دانیم، جذابیت پاپیون ورای موسیقی خود است و این دفعه، استثنائاً، تنها صدا نبوده که مانده است. موسیقی «پاپیون»، مرز میان خیال و واقعیت را می شکند و با یادآوری ناخودآگاه ارجاعات کلمه پاپیون (یعنی پروانه) ما را یاد هایکومانندِ معروفی از چوانگتسی (فیلسوف چینی) می اندازد: همه چیز در مورد فیلم و موسیقی بی نظیر «پاپیون»؛ پس «پاپیون» از آن فیلم هایی هست که ارزش یک دفعه دیدنش را دارد.

نسیم قاضی زاده از منتقدان حوزه موسیقی و سینما هم چندی قبل درباره ی موسیقی فیلم «پاپیون» نوشته بود:
آخرین صحنه فیلم «پاپیون» زمانی است که پاپیون و لوئیس درحال حرف زدن درباره ی فرار بر فراز صخره ها با هم هستند و موسیقی شروع می شود. این لحظه را باید بهترین لحظه موسیقی این فیلم دانست. با این که پیش از این لحظه بارها و بارها تم اصلی موسیقی « پاپیون» شنیده شده است اما با پرتاب کردن پاپیون از فراز آن صخره های خشن است که بار دیگر این تم جادویی با فلوت شنیده می شود. جالب اینجاست که خود جری گلداسمیت آهنگساز این فیلم هم نام این تم را «بقا» (survival) گذاشته که آرامش بقا پس از نبردی بسیار مهیب را دارد. موسیقی که برخلاف همیشه تکرار این تم در کل فیلم ابتدا با آواهایی خشن شروع می شود و پس از آن تم اصلی در آرامش شنیده می شود. در واقع آن خشونت مقدمه ای می شود برای مرور تمام سختی هایی که زندان برای پاپیون داشته و از آن مهم تر فکر فرار. همینطور مرور این ماجراها برای لوئیس که جرات پریدن نداشته و همچنان به هرس کردن گیاهان مزرعه کوچکش در زندان مشغول می باشد.
موسیقی «پاپیون» هم مثل همه موسیقی های ماندگار دیگر یک تم اصلی دارد که بارها به شیوه های مختلف تکرار می شود. این خاصیت بیشتر موسیقی های خوب فیلم است که بخصوص در فیلمهای قدیمی تر خودش را نشان داده است. از آنجاییکه یکی از شخصیت های اصلی قصه سازدهنی می زند، تم اصلی هم نخستین و آخرین بار با این ساز نواخته می شود که اتفاقاً بسیار آنرا به یادماندنی تر و قابل لمس تر کرده است. سازدهنی از آن سازهایی است که همه با آن احساس نزدیکی می کنند و طبیعی است که فیلمساز در فیلمش هم آگاهانه سراغ آن رفته و گلداسمیت در ادامه راه موسیقی درونی که خود فیلم دارد، از این ساز بهره گرفته است.
جری گلداسمیت آهنگساز جادویی این موسیقی بااینکه در خیلی از لحظات فیلم صدای سختی ها و وحشت کمپ یا همان زندان جزیره شیطان را به گوش مخاطب می رساند اما بالاتر از هرچیز دیگری منظور نظرش خواسته های آزادمنشانه هنری شایر یا همان پاپیون (استیو مک کوئین) است که همچون پروانه ای خواهان آزادی است. بنابراین هم است که به او چنین لقبی اعطا شده است. به سادگی می شود در این موسیقی هم زیبایی حرکات بال های یک پروانه را تماشا کرد که در آسمان می خرامد و هم آزادی اش را که به هیچ طریقی تمایلی به قفس ندارد. از آن طرف چون لوئیس دگا (داستین هافمن) را هم با آن عینک ته استکانی و کشی که به آن بسته، با آن ضعفی که دارد نمی شود نادیده گرفت. بی گمان به علت حضور پررنگ اوست که موسیقی گاه لطیف تر و آرام تر می شود. حتی گاهی به افتخار دوستی میان لوئیس و پاپیون موسیقی رمانتیک می شود.

در سکانس آخر که در شروع این نوشته هم گفتیم ماندگارترین صحنه فیلم و موسیقی است، موسیقی آرام می شود چونکه هم پاپیون زنده مانده و حالا احتمالا آرام شده است و هم غمگین می شود چونکه لوئیس تنها رفیقش را از دست داده است. آن هم پس از این همه سال. همین طور موسیقی با فلوت در انتها نواخته می شود که به علت جنس این ساز، احساس عزیمت در آن نهفته است. برای لوئیس که جرات پریدن از صخره ها را نداشته این آوا بامعناتر است و برای ما که ناظر این صحنه ایم و به شکلی تمامی این افکار را در ذهنمان مرور می نماییم و گوشمان دریچه ای می شود برای آن چه که چشممان آنرا دیده است تا راحتتر با پایان دوگانه فیلم کنار بیائیم. از طرفی صدای فلوت به عقیده بسیار صدایی است که بازنمایی تنهایی و غربت است و این تنهایی است که در انتها فیلم هم لوئیس و هم پاپیون با آن می مانند.
شاید یکی از دلایلی که ما تا این اندازه موسیقی «پاپیون» را به یاد داریم، ازدیاد کاربرد این موسیقی در فیلم بوده باشد که نزدیک به ۴۰ دقیقه است! راستش را بخواهید فراموش کردن این مقدار موسیقی با تکرار چندین و چندباره تم اصلی اش کار سخت تری است تا به یاد سپردنش!
این را هم بد نیست بدانید که ۲۰ سال پس از ساخته شدن این موسیقی فیلم بود که جان ویلیامز بزرگ که از طرفداران پر و پاقرص موسیقی «پاپیون» است تصمیم گرفت این موسیقی را به شکل کامل با ارکستر فیلارمونیک لندن اجرا نماید. ویلیامز بارها و بارها درباره ی میزان تاثیرپذیری حرفه ای که از موسیقی گرفته صحبت کرده است و آنقدر به این موسیقی ارادت داشته که این موسیقی را با ارکستر لندن ضبط کرد و روانه بازار موسیقی دنیا کرد. کاری که کمتر آهنگساز حرفه ای موسیقی فیلمی در دنیا انجام می دهد. آن هم وقتی آهنگساز اصلی زنده است. اما ببینید که چه کرده این موسیقی با ویلیامز که به سادگی حاضر شده با افتخار این کار را انجام بدهد حتی به قیمت این که نامش در زیر نام گلداسمیت قرار بگیرد.


منبع:

1403/09/24
11:37:32
5.0 / 5
49
تگهای خبر: آثار , آهنگ , بازی , بازیگر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۳ بعلاوه ۱
موزیک خوان